مطلب زیر گزیده ای است از مطلب جناب آقای محمد مهدی تهرانی (وبلاگ میثم تمار)
کابوسی شده است برای خودش! این روزها مدام دوستانِ مختلف هم از تهران و هم از شهرستانها پیامکی، تلفنی، ایمیلی، کامنتی و... میپرسند چه باید کرد؟ از جلیلی میپرسند، از لنکرانی میپرسند و از الهام. واقعیت این است که بدنه سومتیر هنوز جمعبندی کامل از صحنه انتخابات ندارد. آنان که لنکرانی را پذیرفتهاند نیز هنوز نیمنگاهی به آمدن جلیلی دارند. در عین حال ترسیم و تشریح آنچه رخ داده و وضعیت کنونی به جهت معذوریتهایی که در بیان مسائل وجود دارد در این مقطع واقعاً دشوار است. این بدین معنی است که برای رفع این حیرت کمی میبایست صبر کرد و دوستان باید بیشتر صبور باشند! اما چند نکته که طرحش خالی از لطف نیست:
1-اختلافنظری اگر در مقطع کنونی هست نباید موجب چند دستگی و دلخوری میان بدنه سومتیر شود. امروز ما در انتخاب یکی از سه گزینهی انقلابیِ خود اختلافنظر داریم. بر سر اینکه کدامیک اصلحند اختلافنظر داریم. این اختلافنظر را میبایست با فضای استدلالی علاج کرد. نباید مبتنی بر احساس تصمیم گرفت. صرفِ خوب بودن یک فرد یا صرفِ متدین بودن او دلیل بر اصلح بودن او برای ریاستجمهوری نیست. باید همه جوانب را بررسی کرد و در نهایت با عقلانیت انقلابی به تصمیم رسید. باید دید او چه ظرفیتهایی را برای اداره کشور میتواند فعال کند و از چه ظرفیتهایی برخوردار است. اگر همه به نوبه خود تعلقات احساسی را کنار بگذارند رسیدن به جمعبندی آسانتر خواهد بود.
2-هر سه کاندیدای مطرح، واقعا افرادی سادهزیست و انقلابی هستند. هر سه متواضع و خاکی هستند. عکسهای آقای جلیلی سوار بر پراید یا در نماز جمعه را همه دوستان دیدهاند. خانه آقای الهام و فهرست اموالی که ایشان در زمان ورودشان به دولت اعلام کردند و نیز شخصیتشان گواه همین سادگی و بیآلایشی است. دکتر لنکرانی هم شخصیتی خاکی و متواضع دارند. از این حیث هر سه بزرگوار قابل ارجند. هر سه بزرگوار هم شخصیتهایی قدرتگریز دارند. هیچیک از این بزرگواران قدرتطلب نیستند. آقای لنکرانی هم به شدت از کاندیداتوری پرهیز داشتند و با اصرار جبهه پایداری و دوستان دیگر پذیرفتند.
3-در خصوص آقای جلیلی و مواضع و سیاستهایشان در بسیاری از حوزهها به جهت عدم ورود ایشان به این حوزهها ابهام وجود دارد. مشخص نیست ایشان در صورت حضور از چه افرادی استفاده خواهند کرد و سیاست داخلی و سیاستهای اقتصادیشان چگونه رقم خواهد خورد. ذهنیت مثبت ابتدایی که نسبت به ایشان وجود دارد برای قضاوت درباره ایشان کافی نیست. مذاکره کردن از جایگاه نظام نمیتواند برآورد کاملی از یک شخصیت ارائه کند. ضمن اینکه ایشان یک روز هم کار اجرایی جدی در کشور نداشتهاند. نه در هیئت دولت بودهاند؛ نه در استانداری؛ نه شهرداری و نه... . با این همه به میدان آمدن ایشان و طرح مواضعشان میتواند قضاوتها را دقیقتر و کاملتر کند. ایشان شخصیت انقلابی و ارزشمند هستند.
4-کنار هم قرار دادن عکس آقای جلیلی و آقای لنکرانی و مطرح کردن مداوم این دو اسم در کنار هم طی ماههای اخیر در آغاز اگر چه این گونه به نظر میرسید که وجهه آقای لنکرانی را با اتکاء به ذهنیت مثبت موجود از آقای جلیلی تقویت خواهد کرد اما این عمل در بلندمدت موجب شد نگاهها به آقای لنکرانی به عنوان یک کاندیدای درجه دومی شکل بگیرد و همه بگویند گزینه ما جلیلی است اگر جلیلی نیامد چون دیگر چارهای نیست لنکرانی! در واقع هیچگاه از لنکرانی به عنوان یک گزینه تمامعیار و اصلح دفاع نشد. یک دلیل عدم دلگرمی حامیان آقای لنکرانی همین مسئله است. البته آمدن و نیامدنهای آقای جلیلی که بیش از حد طولانی شده است نیز مزید بر علت و غیر قابل پذیرش است.
5-به نظر میرسد جبهه پایداری برای رسیدن به بلوغ کامل گفتمانی و عملکردی نیازمند زمان بیشتری است. عملکرد جبههپایداری در مجلس شورای اسلامی اگر رایحه خوش خدمت را به مشامها رسانده است و اگر این جبهه موفق شده گفتمانی کاملتر از گفتمان کنونی را ارائه و تدوین کند و در زمینههای مختلف مدل ارائه کند میتوان حرکت این جبهه به سمت انتخابات ریاستجمهوری را پذیرفت اما اگر در همین گامهای نخست دچار ضعف باشد، ورود آن به فضای ریاستجمهوری ممکن است انگیزه خدمت را به ذهن متبادر نکند. ما باید به دنبال خدمت باشیم نه تصرف همه موقعیتها و مسئولیتها.
۶-رئیسجمهور باید کسی باشد که بتواند در موقعیتی مثل دانشگاه کلمبیا با شجاعت تمام صحنه را مدیریت کند. باید بتواند با رسانههای مختلف آمریکایی به بحث و محاجه بنشیند. رئیسجمهور آینده باید ادبیات مردمی و بیان گفتمانی داشته باشد. اینکه کسانی صرفا مدام خود را در نسبت با دیگران بخواهند تعریف کنند، پذیرفته نیست. دیروز مشایی، امروز قالیباف، فردا کس دیگر. نمیشود صرفا مدام خودمان را در نسبت با دیگران تعریف کنیم و هیچ حرف جدیدی برای کشور نداشته باشیم. رئیسجمهور آینده باید چهرهای گفتمانی باشد و حرف اثباتی داشته باشد. سومتیر با ادبیات سیاسی سومتیر نشد. احمدینژاد میگفت جوانان ما دینگریز نیستند، ریاگریزند، همه به یکباره از تمام وجود تحسین میکردند. عمیقترین حرفها زده میشد. اگر فقر گفتمانی داشته باشیم و صلابت و شجاعت سومتیری نداشته باشیم، صحنه را واگذار خواهیم کرد. رئیسجمهور آینده باید بتواند وضعیت پر فراز و نشیب کشور را مدیریت کند. در شرایط کنونی اداره کشور ساده نیست. پرداخت یارانهها به مردم و تداوم طرح تحول اقتصادی و طرحهایی نظیر تحول در نظام بانکداری ساده نیست. معتقدیم در چنین شرایطی باید کسی به میدان بیاید که بتواند همه ظرفیتهای انقلابی را حول محور اصول تجمیع کند. هم در داخل دولت و هم در خارج آن ظرفیتهایی هست. باید ظرفیتهای مثبت حفظ شود و آسیبها رفع شود. اگر آقای نیکزاد عملکرد موفقی داشته میتواند همچنان در دولت آینده حضور داشته باشد. شخص احمدینژاد به جهت اشرافی که بر مسائل کشور و طرح تحول اقتصادی دارد میتواند کمککار دولت آتی باشد. این تأکید دوباره لازم است که رئیسجمهور آینده میبایست ظرفیتها را حول محور اصول به کار گیرد و آسیبها و نقاط ضعف قبلی را رفع کند. رئیسجمهور در میان سایر جریانها نظیر جبهه پایداری نیز اگر ظرفیت کارآمدی دید باید از آن بهره بگیرد
۷--تلقی ما این است که گذشت زمان خودبهخود قضاوتها و جمعبندیها را به قضاوت ما نزدیک خواهد کرد. مسئله آنقدر واضح است که نیازی به بحثهای طولانی نباشد. اگر هر یک از دوستان کمی فارغ از تعلقات و احساسات در صلاحیتها و توانمندیها و ظرفیتهای کاندیداها دقت کند به جمعبندی خواهد رسید.