نامه ای به استادم

با سلام خدمت شما استاد عزیز و گرانقدر
اینجانب دانشجوی حضرتعالی از آنجا که فضای کلاس و فضای بحث رو مناسب ندانسته و احساس کردم که گفته های حقیر آنچنان که باید و شاید رسا نبود بر آن شدم تا مطالب را به صورت خلاصه خدمتتان عرض کنم.
قبل از آن ذکر چند نکته را ضروری میدانم
اول آنکه حرمت و احترام حضرت عالی به واسطه ی حق تعلیم و استادی بر من شاگرد واجب بوده و خدای نکرده به هیچ عنوان نه هنگام صحبت  وبحث و نه اکنون قصد اساعه ی ادب خدمت شما را نداشته و ندارم. 
ثانیا مطمئن باشید اگر شما را استادی دلسوز و شایسته نمیدانستم هیچ گاه نه مطلبی را ابراز میکردم و نه مینگاشتم.و گفتن این انتقادات به هیچ عنوان به معنای ندیدن زحمات فراوانتان نیست.و همچنین گفتن این مسائل نیز به هیچ عنوان برای نفع شخصی نیست که احتمالا تمام عقلا میدانند این گونه گفتن بیشتر به ضرر است تا نفع.
جناب استاد نسیم افزا
بگذارید انتقادم را با مثالی آغاز کنم.فرض کنید که در آغازین روزهای فروردین ، قرار است امتحانی  برگزار شود و شما برای دانشجویان کلاس جبرانی میخواهید برگزار کنید!فرض کنید که اعلام کنید دانشجوها روز 10 فروردین بیایند یا نه 11فروردین حتی بگذارید 14 فروردین(که روز کاری است و تعطیل نیست ) فکر میکنید دانشجوها چه واکنشی انجام میدهند؟حاضر هستند که بیایند؟آیا صدای اعتراض و واحسرتا بلند نمیشود؟اصلا پیشتر عقل سلیم شما اجازه ی چنین کاری را میدهد؟
حال چه شده که ظهر اربعین سید الشهدا کلاس برگزار میکنیم؟آیا این روزهای تعطیل صرفا جهت رسیدگی به امور است!چه شده برای ما 13فروردین  تقدس پیدا میکند و حتی صحبت از برگزاری کلاس در آخرین روزهای اسفند از طرف استاد انگار غیر ممکن می باشد!اما حضرتعالی برگزاری کلاس در ظهر اربعین را بسیار طبیعی میدانید!!روزی که قرار است روز عزای آل الله و محبین حسینی باشد و روضه هر ساله ما برپاست! 
باور کنید که این مشی صحیح نیست!
البته شاید گنه از جانب ما باشد.شاید چنین تفکراتی برای دنیای امروز و علوم مهندسی غریبه باشد...بگذریم

این بخشی از نامه ای بود که برای یکی از اساتیدم ایمیل کردم...
عید الزهرا و آغاز امامت حضرت حجت(عج) بر همه شما مبارک باشه

صدا و سیما ممنونیم

یک) باور بفرمایید که این حقیر همواره دل پر خونی از صدا و سیما داشته و همیشه بر این باور بودم که اگر صدا و سیما یک تکانی بخورد جامعه کن فیکون میشود.رسانه ملی به خیلی چیزها متهم است.متهم که چه عرض کنم به صورت واقع مجرم است.هیچ لزومی هم ندارد که این موضوع اثبات شود.لا اقل برای شمای خواننده که فکر میکنم شواهد و قرائنتان بیش از من باشد.

هیچ لزومی ندارد که بگوییم در حوزه ی سیاسی چقدر محتاط و دست به عصاست صدا و سیمای ما.و در فوتبال چقدر جسور.و اینکه چقدر رسانه ی ما فوتبالی است.

چه لازم به یادآوری است که تلفیزیون ما رسانه ی ملی نیست بلکه در اغلب اوقات رسانه ی تهران است.آن هم منطقه ی 6 به بالا.و البته گاه گداری برای تغییر ذائقه ی مرفهین تصویری از کوچ عشایر و دشت ها و چادرها و مشک های آنها به صورت کاملا رمانتیک به تصویر میکشد.

در حوزه ی نمایش و طنز و معارف هم  اگر بخواهیم بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.

دو)شاید هفته و روزی نباشد که خیل عظیمی از سایت ها و نشریات به نقد صدا و سیما نبپردازند نقدهایی به محتوا و رو بناها.نقدهایی اغلب منصفانه و گاه به اشتباه.نقد به افراد و حضورشان تا برنامه و کارگردانشان...

سه) در این وانفسای بازار سکه و ارز فقط کافی بود سری به سایت ها و روزنامه ها بزنید.باور کنید که عوام الناسی چون من در جا سنگ کوب میکردند که وا مصیبتا و وا حسرتا که اقتصاد کشور از بنیان کنده شد همین امروز محتاج نان شب میشویم و فردا هم باید تشهد بخوانیم که ناوهای آمریکایی دارند یکی یکی وارد میشوند و الخ.

در این بین دم صدا و سیما گرم.نمیگویم که عدم خبررسانی اش صحیح بود.اما او مرعوب نشد.صدای واحسرتایش بلند نشد.امید آفرین بود و دلگرم کننده.گفت که تحریم کردند اما پیشتر و بیشتر گفت که خود را تحریم کردند.وقتی خسته از بحث روزانه و دلسرد از فضای مجازی و تیتر روزنامه ها اخبار را گوش میکردی کمی دلت قوت میگرفت...

حال به نظرتان اگر مجریان و دست اندرکاران صدا و سیما همین آقایان سایت ها و روزنامه ها بودند چه فضایی پیش می آمد؟