نامه ای به استادم
این بخشی از نامه ای بود که برای یکی از اساتیدم ایمیل کردم...
یک) باور بفرمایید که این حقیر همواره دل پر خونی از صدا و سیما داشته و همیشه بر این باور بودم که اگر صدا و سیما یک تکانی بخورد جامعه کن فیکون میشود.رسانه ملی به خیلی چیزها متهم است.متهم که چه عرض کنم به صورت واقع مجرم است.هیچ لزومی هم ندارد که این موضوع اثبات شود.لا اقل برای شمای خواننده که فکر میکنم شواهد و قرائنتان بیش از من باشد.
هیچ لزومی ندارد که بگوییم در حوزه ی سیاسی چقدر محتاط و دست به عصاست صدا و سیمای ما.و در فوتبال چقدر جسور.و اینکه چقدر رسانه ی ما فوتبالی است.
چه لازم به یادآوری است که تلفیزیون ما رسانه ی ملی نیست بلکه در اغلب اوقات رسانه ی تهران است.آن هم منطقه ی 6 به بالا.و البته گاه گداری برای تغییر ذائقه ی مرفهین تصویری از کوچ عشایر و دشت ها و چادرها و مشک های آنها به صورت کاملا رمانتیک به تصویر میکشد.
در حوزه ی نمایش و طنز و معارف هم اگر بخواهیم بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.
دو)شاید هفته و روزی نباشد که خیل عظیمی از سایت ها و نشریات به نقد صدا و سیما نبپردازند نقدهایی به محتوا و رو بناها.نقدهایی اغلب منصفانه و گاه به اشتباه.نقد به افراد و حضورشان تا برنامه و کارگردانشان...
سه) در این وانفسای بازار سکه و ارز فقط کافی بود سری به سایت ها و روزنامه ها بزنید.باور کنید که عوام الناسی چون من در جا سنگ کوب میکردند که وا مصیبتا و وا حسرتا که اقتصاد کشور از بنیان کنده شد همین امروز محتاج نان شب میشویم و فردا هم باید تشهد بخوانیم که ناوهای آمریکایی دارند یکی یکی وارد میشوند و الخ.
در این بین دم صدا و سیما گرم.نمیگویم که عدم خبررسانی اش صحیح بود.اما او مرعوب نشد.صدای واحسرتایش بلند نشد.امید آفرین بود و دلگرم کننده.گفت که تحریم کردند اما پیشتر و بیشتر گفت که خود را تحریم کردند.وقتی خسته از بحث روزانه و دلسرد از فضای مجازی و تیتر روزنامه ها اخبار را گوش میکردی کمی دلت قوت میگرفت...
حال به نظرتان اگر مجریان و دست اندرکاران صدا و سیما همین آقایان سایت ها و روزنامه ها بودند چه فضایی پیش می آمد؟