با این یه قسمت خیلی حال کردم.رفتم کل اون قسمت فیلم رو دانلود کردم و اون یک دقیقه رو کات کردم و فرمت صوتی اش رو گذاشتم برای دانلود...
۷۵۰ کیلو بیشتر نیست.یعنی 750kb...
برید و دانلود کنید...
قنبر سمت بازار میرفت.بالاخره مرکب بدون افسار که نمیشود!
او هم به این فکر میکرد که چقدر آن مرد بدبخت بوده! دزدی آن هم از امیرالمومنین(ع).
چشم میچرخاند تا افساری مناسب برای مرکب حضرت امیر پیدا کند.
علی(ع)دو درهم به او داده بود تا با آن افساری از بازار بخرد.
چند لحظه پیش به مسجدی رسیده بودند.حضرت مرکب خود را به مردی سپردند و وارد مسجد شدند.بعد از نماز از مسجد خارج شدند و به سمت مرکب خود آمدند.حضرت قصد کرده بود تا 2درهم به مرد بدهد.اما نه خبری از مرد بود و نه از افسار اسب!
بالاخره قنبر افسار مناسبی از بازار خریدآن را برای حضرت آورد.بهای آن 2 درهم شده بود.حضرت افسار را کمی برانداز کرد.بله خودش بود.او افسار اسب خویش را خوب میشناخت.
نمیدانم مرد از آن دو درهم چقدر خوشحال شده بود!بدبخت فکر میکرد سود بیشتری کرده.کمی عجله کرد و رزق حلالش را حرام کرد.ای کاش کمی صبر میکرد.بعید میدانم اصلا آن 2درهم به کارش آمده باشد!
حضرت فرمودند:هرگز به حرام نزدیک نشوید و مال مردم را غصب نکنید که رزق آن روزتان را که برایتان مقدر شده حرام میکنید. هر کس که قادر باشد اموال شخص دیگری را از راه حرام از او بگیرد و این کار را نکند، خداوند به همان اندازه روزی حلال نصیب وی خواهد نمود.
البته با دخل و تصرف.
ترسیم ره امام یعنی 9دی برزخم دل التیام یعنی 9دی
ما منتقمان روز عاشورائیم مختار ببین قیام یعنی 9دی
سوت قطار نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی به صدا در آمد.تا چند روز آینده مسافران این قطار مشخص خواهند شد.و البته هر ایستگاه عده ای پیاده خواهند شد تا نهایتا مردم مشخص کنند تا چه کسانی سکان دار قوه ی مقننه ی نظام جمهوری اسلامی باشند.
نمایندگان شهر قم( شاید به نسبت دیگر حوزه های انتخابی) همواره جایگاه ویژه ای داشته اند.شهر قم همواره جایگاه اصول گرایان بوده و مردمی سیاسی دارد.مرجعیت وحوزه در قم تعریف میشود.و از چهار سال پیش رئیس مجلس از قم بوده است.همچنین انتخابات نهمین دوره ی ریاست جمهوره نشان داد که قم میتواند چه جایگاه ویژه ای در معادلات سیاسی داشته باشد!
از این رو کانداتورهای احتمالی شهر قم شاید جذابیت های دیگری داشته باشد و حائز اهمیت باشد!
به ادامه ی مطلب بروید...
موضوع را میدانم اما اصلا نمیدانم موضوعیت برای یک پست را دارد یا نه!!
اگر وبلاگ را ارث پدری خودم و کاملا شخصی بدانم شاید.! اما اگر مخاطبان را عام بدانم تردید دارم...اصلا این خزعبلات چیست که دارم ردیف میکنم؟
ولی میدانم که تقریبا تا حوالی ساعت 23 دیشب هم یادم نبود.اصلا مهم بود که یادم باشد؟
امروز هم مثل هزاران روز قبل و شاید!!بعد.مثل تمام 23 روزی چون امروز که دیده ام.مگر سال های قبل چه گلی به سر خودم و بقیه زدم که اینبار...
گردش ایام را به سیر نشسته ام.حسی مبهم دارم.شادم و ناراحت.ضرباهنگی در وجودم است که نمیدانم باید با آن شادمان باشم یا غمگین.نا گفته نماند که گوشه چشمی هم به زبان دوستان و پیامک ها دارم.نمیدانم امسال هم که "مهدی رضایی" متاهل شده است یادش هست یا نه؟
به عمری نگاه میکنم که میگذرد و اهدافی نرسیده ای که دارم...به کاستی هایی نگاه میکنم که هر روز بیشتر نمایان میشوند و ما به ثباتشان هم راضی اما روز به روز فزونی پیدا میکنند.همان کاستی ها را میگویم.نگاه میکنم به وعده های تغییری که به خودم دادم و وعده ی فرداها و شنبه ها و محرم ها و ماه رمضان هاو....و گاهی شروع میکنم به شمارش معکوس نفس هایم که در کدامین آنها بند خواهد آمد؟
دارد دیرم میشود.باید زودتر بروم.به جواد قول داده ام.مادرم هم صدایم میکند.
البته دیشب که مادرم تولدم را تبریک گفت قند در دلم آب شد.به هر حال تلالوی رحمت خداست مادر.همین بهانه برای بودنم کافی است.
مرغ باغ ملکوتم نيم ازعالم خاک