وقتی امام باشی...

وقتی امام باشی باید حواست به همه چیز باشد!

باید همچون پدری مهربان خوب بنگری تا مبادا کسی از قلم بیفتد!

حتی اگر هیچ کس حواسش نباشد.یا همه حواسشان به جای دیگری باشد رهبر نباید فراموش کند!

اهل چرتکه هم نیست.یعنی حساب و کتابش با اهل دنیا فرق میکند.

احوال پرسی و پیام هایش حساب دیگری دارد...


وقتی همه، حواسشان به درگذشت مرحوم استاد محمد بیگلری پور بود.وقتی خبر درگذشت ایشان سر تیتر خبرگزاری ها و روزنامه ها بود.وقتی که رئیس محترم صدا و سیما از ایشان عیادت میکرد،وقتی رئیس جمهور و رئیس مجلس پیام میدادند.

رهبری،هم حواسشان با ایشان بود.

هم به استاد محمد علی اوحدی.جایی که هیچ کس حواسش نبود.


یا امام حسن عسگری(ع):

سامرائی شده ام راه گدایی بلدم

لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

روز خوب

اظهار نظرات و گفتمان ها همچون ویترین یک مغازه می مانند.یعنی کسانی که از درون و محتوا خبر ندارند با دیدن ویترین کار جذب یا دفع می شوند.رغبت میکنند که نگاهی به داخل مغازه بیندازند.و  حتی باعث می شود کالا نمود و جلوه پیدا کند.و چه بسا یک ویترین بد کالای خوب را نیز ضایع کند.

امروز،روز خوب تعامل مجلس و دولت بود.احمدی نژاد امروز به لحاظ نگرش و ماهوی تفاوتی به قبل(چند ماه پیش)نکرده است اما گفتمان معقول ، منطقی  و با درایتش چهره دیگری از او نمایان کرد.حرف های احمدی نژاد،نوع نگرش و حتی انتقادهایش به مجلس تغییر چندانی نکرده بود.اما نوع بیان آنها چرا!

تاکید بر اتحاد و همدلی قوا در جلسه علنی مجلس باعث دلگرمی مردم می شود.مردم ویترین کار را میبینند و قضاوت میکنند.

از طرفی برخی از رسانه ها،جریان ها و افرادی  که همیشه یک نگاه دارند و قضاوت هایشان از پیش تعیین شده است(و حتی حاضرم قسم بخورم که برخی هایشان قبل از سخنرانی شاکله مطالبشان را تنظیم کرده اند) فرقی برایشان نمیکند که چه رخ دهد و چه گفته شود.آنها دائم بر طبل مخالفت میکوبند و مقاصد سیاسی خود را دنبال میکنند.خائنانی که قصد دارند تاروز انتخابات احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کارگیرند.

به بهانه گم شدن ماشين حسابم

بچه گي ها فقط ظاهر ماشين حساب برايم جذاب بود.انگار يک ابزاري بود براي بزرگترها.و کيف ميکردم از ديدنش و بازي با کليدهايش.

کمي که بزرگتر شديم خوشمان مي آمد که يک چيزي را ضرب کنيم و بعد همان را در ماشين حساب بزنيم و کيف کنيم از يکي بودن نتيجه ها.

ماشين حساب مهندسي هم براي خودش حکايتي داشت.هم کلاس داشت که رشته مهندسي بلغور ميکني و هم قطبي به دکارتي تبديل ميکردي باهاش و بالعکس که کارت راحت شود که بلکه کمک کند پاس کني اين درس ها را

اما حالا ها انگار ماشين حساب برايمان حساب ديگري دارد.دست گرفته ايم و يک قران و دوزار حساب ميکنيم.که اگر اينجور شود و اين طور شود شايد آن جور شود و اگر نشود ...

ماشين حساب ها که همان است،نميدانم ما فرق کرده ايم يا همان کودکانيم در قالب ديگر...

چند روایت معتبر از انسان+کلی خذعبل

استفاده مدام از سیستم ارتباط مستقیم با سردرد دارد.

بشر امروز به غایت تنهاست.حتی با هزار دوست و آشنا و فامیل.روابط عموما در سطح گسترش پیدا میکنند و نه در عمق.دریاچه ای به عمق یک بند انگشت که هیچ توربینی را به کار نمی اندازد.

بعضی وقت ها یک دوست بی انتها جبران تمام نداشته هایت است.

برای پیدا کردن احمق ترین موجودات کره خاکی باید گفت که برخی دختران به عنوان یکی از اصلی ترین کاندیداهای این قشر محسوب می شوند.

انسان ها دلایل پیچیده ای برای کارهاشون دارند.اما گاها یا خودشان هم نمیدانند (یعنی تا به حال به آن فکر نکرده اند) یا پنهانش میکنند.

رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون.

گاهی انسان هایی که بیشتر میخندند از همه غمگین ترند.

وقتی سراب را به دیده ی آب مینگری و به سویش میدوی.هنگامی که بالای سرش میرسی فقط باید خودت را سرزنش کنی نه سراب را.

قوانین عالم ثابت هستند اما همیشه محاسبات ما درست از آب در نمی آیند.

آنقدر صدای اعمال ما بلند است که دیگران صدای صحبت ها و نصیحت های  ما را نمی شنوند.

چشم ورودی قلب است.

امکان وجودی عدم فحش دادن در ورزشگاه ها به اثبات رسید.گهر درود هم سندش.

برای پیدا کردن احمق ترین و بی شعور ترین موجودات کره خاکی میتوانید تحقیقتان را از روی پسران آغاز کنیدبرخی گزینه های مستعد،اعم از بالقوه و بالفعل در این قشر وجود دارد.

سعادت و شقاوت افراد گره خورده با دوستان آنهاست.

میشود از یک جریان سیاسی کنار رفت(یا کنار گذاشته شوی) اما باز هم به همه ی آنها احترام بگذاری و به گذشته ات پشت نکنی.سندش کوجک زاده و رسایی.

میشود ساعت 12:30 شب پست بزنی و کلی خذعبل به هم ببافی و به عنوان چند روایت معتبر از انسان منتشرش کنی.

بد شدن

 

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست /بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد


نیم ساعتی هست که جا مانده ام...همه دارند میروند.تا پای اتوبوس هم رفتم.

دارم به ویزای سفارت عراق نگاه میکنم که روی پاسپورتم خورده...اما مهر اصلی را کس دیگری باید بزند!که نزد!

ویرانه...

دوستی دارم خوش بیان! و بعضا خوش فکر و دلسوز!

به صورت اتفاقی باب مشاوره ای به صورت مجازی براشون باز شده بود.یعنی به قول خودم دغدغه دونشون درد گرفته بود تا کمی پند و نصیحت کنند طرف مقابل رو...

طرف مقابلشون خانم ۱۷ ساله به شدت احساسی  بودند که بعد از ۳ سال دوستی با آقایی که آشناییتشون هم در فضای مجازی و چت اتفاق افتاده بود حالا ازدواج کرده بودند...

دوست گرام ما(با توجه به اینکه بسیاری از این ازدواج ها رو شکست خورده دیده اند) طرف مقابل را حدود ۳۰دقیقه ای نصیحت کرده اند که از این پس برای تداوم این آتش سوزان عشق و محبت فی ما بین باید بیشتر منطقی بود  و عقل گرایی بیشتری به خرج داد.یقینا عماد(همسر محترم همان خانم)اشتباهات و نواقص و کم و کاستی هایی خواهند داشت که شما باید با سعه ی صدر و بزرگ منشی از اونها بگذرید و سعی در رفع کردن این کاستی ها کنید.و اگر خودتون هم کاستی هایی دارید به خاطر همسرتون رفعش کنید.و زندگیتون جوری طرح ریزی کنید که زلزله هم نتونه تکونش بده ،نه اینکه تندبادها هم بتونن در و پنجره هاشو تکون بدن و...

میگفت همان خانم برای من نوشتند:الان گریه ام گرفته...من الان دیگه نامزد دارم!خواهش میکنم اون پنجره لعنتی چت رو ببند


در عرض ۳۰دقیقه خانم تازه متاهل، عاشق و مجذوب همسر محترم،دلبسته ی دوست ما شد.


آنقدر بازار عشق های وارداتی  آنهم با ارز دولتی داغ است که دیگر همه ی تولیدی های داخلی کرکره پایین کشیده اند...شاید دل های مقاومتی جواب بدهند!

و ما عشق فعفف و کتم ثم مات، مات شهیدا