سکوت بدتر از گناه

بعضی وقت ها میروی از طرف میپرسی فلانی چه جور آدمیه؟میگه فلانی! اوف!یه سری هم تکان میده میگه ول کن آقا نزار غیبت کنم.

خب این که از صدتا غیبت هم بدتر شد.لا اقل آنوقت یک عیب طرف گفته میشد و یک غیبت و خلاص.اما این طوری هزار فکر جور و ناجور و عیب داشته و نداشته برای جناب فلانی به ذهن آدم خطور میکند.اسمش هم هست غیبت نکرده ایم.اما هم غیبت کرده ایم و هم سوء ظن ایجاد کرده ایم و هم...هم.

حالا صحبت مواضع اتحاد آمیز برخی آقایان است.ادعا میکنند که با توجه به سفارش رهبری،دهه فجر،شرایط حساس،تحریم ها،شرایط نا مساعد اقتصادی و ...سکوت میکنند.میگویند کذب و جرم میدانیم.بعدا فاش میکنیم.در آینده رسیدگی میکنیم.اما فعلا سکوت میکنیم.آن هم برای حفظ وحدت!!


شاید بعضی معانی اشتباه فهم میشوند.یا استنباط غلطی از آنها وجود دارد.هرچند که خیلی واضح به نظر برسد.از این رو

این هم معنی سکوت در لغت نامه دهخدا:

سکوت . [ س ُ ] (ع مص ) خاموش شدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58). خاموشی . (آنندراج ) (دهار) (غیاث ). با توانایی به سخن گفتن ، ترک آن کردن .

سرگیجه ی خیالات

فکرم میچرخد و میچرخد.دست من نیست حتی انگار دست خودش هم نیست.یاد حرف های آقای فقیه می افتم.حرف هایش در مورد فکر و ذهن!شاید یک موقع حرف هایش را یک پست کردم.اگر عمری بود...

یک هو نا غافل یاد پیامک حسین می افتم!مادرش به رحمت خدا رفته و یاد جواب خودم.

بعد میرود تا پیش سعید که تازه برگشته.چند روزیست.بعد چند سال.با همسرش و نیکی بچه اش!

بعد در سرازیری فرو میرود مثل بچگی هایم که وقتی ماشین یکهو میرفت در سرازیری و دل آدم هری میریخت پایین!در سرازیری هموگلوبین خونی میرود که نباید بیاید پایین که اگر بیاید پایین میشود مثل...

میپیچد سمت بحث عدل که معتزله چنان میگویند و اشاعره چنان و می افتاد درون روی ماه خداوند را ببوس!

از آنجا میرود به سمت چمران ،ملاصدرا و بیمارستان بقیه الله!پشت در آسانسور می ماند.

بعد میرود سمت قاهر313.میرود پیش کنترل خطی و استاد زارع.از آنجا لیز میخورد درون آکواریوم بیمارستان میرود پیش همان ماهی سفیده که فقط اون دو ماهی ای که شبیه بچه کوسه هستند را نگاه میکرد.

یکهو چشمش می افتد به سفر به گرای 270 درجه.میرود پیش ناصر و علی.

بعد دنبال نوارهای دستگاه تست قندخون میگردد.سر از جشنواره فیلم فجر در می آورد.

سرش میچرخد درون inbox موبایلم.روی sms های محمد علی می ایستد.از اربعین تا حالا برنگشته است.

صدای غژغژ صندلی روی اعصابم هست.کمتر تکان میخورم تا کمتر صدا کند.اما تیک تیک ساعت را نمیشود کاری کرد.دیگر فکر کنم خود خیالاتم هم سرگیجه گرفته باشد.


اللهم اشف کل مریض

برای 

پرنیان سادات 

یک ساله دعا کنید


یک حمد شفا و صلوات بر محمد و آل محمد(ص)