مثل فردا

گاهی انقدر سرمان شلوغ میشود یا سرمان را شلوغ میکنند که اصلی و فرعی یادمان میرود.فراموش میکنیم ارزش روزها را.فراموش میکنیم قدر و منزلت زمان ها را.

 

استادش معروف است که امتحانش را سخت میگیرد.

جلسه ی اول شروع میکند به نطق.که ایها الدانشجو این درس را پاس نخواهید کرد مگر به یک شرط و آن درس خواندن.حالمان گرفته شده.همه ی درس نخوانها چهره در هم مکشند.

البت یه 2 نمره حل تمرین و یک پروژه هم داریم.که ...

گل از گلمان میشکفد...

 

و العصر.ان الانسان لفی خسر.

قسم به زمان که انسان همیشه در خسران است .

الا...

و یه فرصت ها و زمان هایی هم هست تا راه های به خطا رفته را برگردی.مثل یه دور برگردون .مثل یه ارفاق.مثل ندید گرفتن های اشتباهاتم از طرف مادر.مثل بهانه ای برای در آغوش کشیدن...

مثل دحوالارض... مثل فردا...

اعمال دحوالارض را اینجا ببنید

دحوالارض

خبری در راه است...

خبر آمد خبری در راه است...

ولیعهد عربستان به درک پیوست.

ملک عبدالله  هم به درک می پیوندد.

یعنی به درک هست.

ما منتظریم...





ابتدای امر آنقدر ذوق زده شدیم که فکر کردیم خود منحوسش بوده.پست زدیم و تبریک گفتیم.
خورشید عالم تاب پیام داد که"ملک عبدالله نیست که ... اشتباه برداشت کردی. اصلاحش کن تا سه نشده."
ما هم تازه رفتیم سراغ فارس دیدیم ولیعهدش بوده....اما نوبت خودش هم میرسد.دیر و زود دارد.اما سوخت و سوز...نچ

یاد مهر...

حقیقتا وقتی قراره یه پست وبلاگ گذاشته بشه خیلی از شرایط و گزاره ها باید مهیا باشند...

بودن سوژه ،حس و حال،وجود اینترنت،وقت مناسب و کافی،توانایی پرداخت به موضوع و...تنها بخشی از شرایطی است که باید فراهم شود تا پستی به فضای مجازی اضافه شود.

اگر فقط همان ۶ عامل بالا را در نظر بگیری به عبارتی میشود ۲به توان ۶ یعنی ۶۴ حالت(با تشکر از calculator).که فقط در یکی از این ۶۴ حالت تمام عوامل فراهم میشود.پس واقعا اگر وبلاگی به روز نشود جای تعجب ندارد چرا که ۶۳ حالت وجود داشته که اتفاق بیفتد و اگر پستی زده شد تعجب کنید...


باور کنید خیلی وقت ها زور زده ام که خیلی از تاریخ ها و تصویرهای لحظه ها را به یاد بسپارم اما دریغ...مثلا برخی از تاریخ تولد دوستان را.هرچه به ذهن سپرده ایم و یادآوری کردیم فایده نداشته.یا قصد کرده ام که فلان لحظه رابه ذهن بسپارم.اما بعدها هرچه به ذهن لاکردار فشار می آورم فایده ندارد که ندارد.

اما برخی از تاریخ ها و لحظه ها هم در ذهنمان ماندگار شده اند.این یعنی نه اینکه من کاری کرده ام که به ذهنم بمانند.نه.بلکه خود آن روز آنقدر عظمت داشته و من  شور و شعف داشته ام که یادم نمیرود.یعنی بخواهم هم از یادم نمیرود.

حتی اگر بخواهم هم یاد جنگ و دعوا های بچه گانه برای مکبری نماز یادم نخواهد رفت.

هیچ گاه شعری که کلاس سوم ابتدایی توی دسته ی عزاداری محرم خوندم از یاد نخواهم برد.

مگر میشود سفر کربلایمان را و اولین دیدار با حضرت آقا را فراموش کنم.

و هیچ گاه ۲۷ مهر ماه شهر مقدس قم را با تک تک لحظه های نابش از یاد نخواهم برد...

مهر در مهر


پ ن ۱)باور کنید بدون اغراق کلمات نمیتوانند شور و شعف حضور سال گذشته آقا در قم رو بیان کنند.و ما ادراک...

پارسال این موقع ها را اینجا ببینید.

پ ن ۲)چقدر دوست داشتم با مردم کرمانشاه همراه میشدم...

پ ن ۳)از افتتاح های بی مزه و ضرب العجلی به مناسبت سالگرد ورود آقا به قم که بگذریم دوستان ایستگاه صلواتی زده بودند و سیب پخش میکردند.عجب سیب دلچسبی...

پ ن ۴)ایام خاص زیارتی امام رضای مهربونه.چقدر دوست داشتم گوهر شاد بودم.اگر هستید یا رفتید این سیه روی را دعا کنید...

صوت وبلاگ (پایین سمت راست)را از دست ندهید...wall street