پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم

مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم

تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن 

تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم

مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم

یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم

تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم

تو آهوی رهای دشتهای سبزی اما من

پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم

شعر خوانی فاضل نظری در محضر حضرت آقا...


میلاد آقا امام حسن مجتبی(ع)خدمت همه ی دوستان مبارک باشه.

یه مطلب نوشته بودم در باب پیشرفت و توسعه.انگار قسمت نبود تو این پست ارسال بشه.انشاالله پست بعدی...